فرید من:
نگاهت افقی دارد با وسعت عشق و صدایت همچو آوای پرندگانی است که در بهار گوشها را مینوازد...
گرمای حضورت چون آفتابیست تابستانی که سرسبزی و طراوت را در وجودم میریزد...
در کنار تو بودن برای من سرشار از لحظه های رنگارنگیست چون برگهای پاییزی و تپش های قبلت چنان آرامشی در وجودم میریزد که حتی دیدن برفهای زمستانی با همه آـرامشش نیز به پایش نمیرسد ....
تو تمام روز و ماه و سال من را پر کرده ای!و عشق تو چهار فصل وجودم را تسخیر کرده است....
چشمان تو دریای بیکرانه من است....
دستانت دشتهای سرسبزیست که گلهای وجودم را پرورش می دهد و قامتت کوهی است برای تکیه کردن، برای صعود ،برای رسیدن به ابرها!
آغوشت تمام آسمان من است چه ابری باشم بارانی،چه هوایی صاف و لطیف!
می بینی فریدم؟می بینی چطور دنیای من شده ای؟! میبینی که دنیای من چطور در تو خلاصه شده؟
دنیای من بمان که بی تو زندگی نمی توانم کرد!...
دوست دارم یگانه هستی ام
نظرات شما عزیزان:
|